طلب حلال نشان صدق ادعای مؤمن است
شرح خطبه پارسایان ـ درس 115
عبودیت از ذاتیات بیّن وجود انسان کامل است
شرح اصول کافی درس 217
شرح حدیث عنوان بصری (4)

گزیده شرح خطبه پارسایان

شرح حکمت متعالیه ج1

IMAGE

در عصر کنونی هم مطالعه و قرائت فلسفه و منابع اصلی بسیار ضرورت دارد و هم علاقه‌مندان به فلسفه یا کسانی که باید به این کار مهم و ضروری بپردازند، فرصت، انگیزه، بردباری علمی و توانایی‌های مقدماتی و پیش‌نیاز را ندارند یا کم‌تر دارند. برای مشاهده متن کتاب از طریق این لینک وارد...

کوی نیکنامان

IMAGE

از مهم‌ترین ابزارهای دستیابی به آرامش همه‌جانبه، برخورداری از معرفتی است که زمینه تماشای حقیقت را فراهم سازد. چنین معرفتی را باید با حرکت در راهی که به حصول قطعی آن می‌انجامد، به دست آورد. عرفان عملی ـ که برخی از منازل آن در این کتاب آمده است ـ می‌تواند ما را در این راه کمکی...

شرح حکمت اشراق

IMAGE

  حکمت اشراق، فلسفه‌ای متمایز از سایر مکاتب فلسفی است که داوری‌های متفاوتی درباره‌ی آن انجام شده است. برخی آن را حکمت ذوقی دانسته‌‌اند که از طریق سلوک شخصی به‌دست آمده است، چنان‌که سهروردی بدان تصریح و صدر المتألهین بدان اشاره کرده است. برخی دیگر، آن را شایسته نام حکمت...

آشنایی با عرفان اسلامی

IMAGE

... آنگاه که پای در راه نهاد، حیرتی وصف‌ناپذیر او را فراگرفت. می‌خواست از داده‌های جدلی و مغالطه‌آمیزی که جانش را قصد کرده بود، بگریزد. ولی کجاست فانوسی که فرا راه خویش گیرد تا قدمی از این تارک‌خانه دور شود؟ اینک این فانوس ... برای مشاهده محتوای کتاب اینجا کلیلک کنید

انسان شناسی از دیدگاه سیدحیدر آملی و افلوطین

IMAGE

انسان شناسی از دیدگاه سیدحیدر آملی و افلوطین، رساله پژوهشی برای اخذ درجه دکتری فلسفه و عرفان تطبیقی است که توسط استاد به رشته تحریر در آمده است. رساله حاضر از يك مقدمه و سه فصل تشكيل شده است. در مقدمه به زندگي‌نامه كوتاهي از سيد و افلوطين و سپس خلاصه‌اي از ديدگاه‌هاي آنان...

همه اسرار را او می‌گشاید

 

 

 

حسینی شاهرودی، طهور، امام زمان

امیر المؤمنین صلوات الله و سلامه علیه فرمود: يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلا وَ أَنَا أَفْتَحُه‏ وَ مَا مِنَ سِرٍّ اِلا وَ القَائِمُ يَخْتِمُهُ؛

امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه فاتح است، یعنی آغازگر علم است، ‌اما هر رمز، راز و ناگشودنی که در عالم باشد، ختم آن به حضرت حجت و امام زمان علیه الصلات و السلام خواهد بود.

این روایت نکته دقیقی دارد که اولاً ناگشودنی، رمز و راز در عالم زیاد است. تعداد رمزهایی که انسان تا به حال گشوده است، نسبت به رمزهای ناگشوده، کسر ریاضی ندارد. یعنی اگر علمای گذشته گفته بودند که مجموعه دانایی من نسبت به نادانی‌ام، مانند نسبت قطره به دریاست، به اندازه خودشان خوب گفته بودند و الا دانایی ما قطره نیست و نادانی ما هم دریا نیست؛ این کمتر از قطره است و آن‌هم دریای بی‌کرانه و بی‌انتهاست.

دریافت صوت

می‌فرماید تمام رازهای ناگشوده، گشوده خواهد شد و ختم آن، یعنی کسی که آخرین رمز را می‌گشاید، او ولیّ خدا و ختم اولیاء، حضرت صاحب الامر صلوات الله و سلامه علیه است.

این سخن چند معنا دارد. یک معنا آن است که بازگشت همه‌ی علوم به خاندان پیامبر است و چون در جهان طبیعت آخرینِ خاندان پیامبر، حضرت ولی عصر صلوات الله و سلامه علیه است، بازگشت همه اسرار و رموز به اوست.

 

او ظاهر است و ما غایبیم

تعبیر دیگر که مربوط به ظهور و انتهای غیبت است که در جای به اشارتی عرض کردم، آن است که یک معنای ظهور آن است که امام زمان ظاهر شود که این بر اساس معارف الهی معنای خیلی خوب و مناسبی نیست؛ این سخن وارونه‌ای است که به اندازه‌ی فهم مردم است. مردم چون خود را ظاهر می‌بینند، ولی خدا را غایب می‌بینند و می‌گویند ان‌شاء الله زمانی بشود که او هم مثل ما ظاهر شود. ولی اگر می‌دانستند که ما غایب، پوشیده و پنهان هستیم، مانند همان تعبیری که درباره‌ی عالم غیب و شهادت گفته‌اند که غیب آن‌جایی است که ما نمی‌بینیم و شهادت هم این‌جاست. بنابراین کی شود که غیب، عیان و آشکار شود تا ما هم آن را مشاهده کنیم. ولی حق مطلب این است که آن‌جا عین ظهور و این‌جا غیب است؛ تاریکی مربوط به این‌جاست، هرجا که ما هستیم، تاریک است. مراتب دانی و نازل جهان است که غیب، تاریکی، ظلمت و مانند آن است و اما مراتب عالی خلقت روز روشن و عیان و آشکار است.

عین این تعبیر را در مورد امام زمان صلوات الله و سلامه علیه هم هست که تاریکی مربوط به ماست، بنابراین آن حضرت «مجلی الظلمه»[2] است، قرار است که او این ظلمت‌ها را بدرد و بردارد تا حق عیان و آشکار شود. پس اولاً یک معنای ظهور این است که او ظاهر نمی‌شود، ما ظاهر می‌شویم. ظاهر شدن ما به چه معناست؟ یعنی این‌که به لطف الهی و به دست ولی خدا استعدادها و قابلیت‌های ما به فعلیت می‌رسد، به‌گونه‌ای که آن جلوه‌ای که از ولی خدا در وجود انسان هست، عیان و آشکار می‌شود. در نتیجه انسان‌ها به ولیّ خود شباهت پیدا می‌کنند.

 

خلق باید عدالت‌طلب باشند

با توجه به این‌که مثلاً در مورد ائمه معصومین علیهم الصلات و السلام یا وجود مبارک انبیا صلوات الله علیهم اجمعین نفرمودند که عدالت را برپا می‌کنند، فرمودند مقصدشان برپا ساختن عدالت است، ـ ولی ممکن است این مقصد به دست ولی خدا در آخرالزمان انجام شود و در آخر الزمان حتماً باید عدالت ایجاد شود ـ معنای سخن این است که خلق باید عدالت‌طلب باشند. چه زمانی خلق عدالت‌طلب است؟ وقتی خودشان به عدالت رسیده باشند؛ کسی که عادل نیست، عدالت نمی‌خواهد.

اگر همه انبیا و اولیا در مقابل کسی که به عدالت نرسیده، بخواهند عدالت را تأمین کنند،‌ راهی را برای ظلم و ستم پیدا می‌کند. باید انسان‌ها خودْ طالب عدالت باشند. طالب عدالت کسی است که خود اعتدال داشته باشد. این را در همین زندگی‌های عرفی هم می‌توانیم ببینیم که مثلاً چیزهایی را که ما در درون‌مان به آن رسیدیم یا ثابت یا ملکه شده، از آن بدمان می‌آید، حتی در خیابان هم که ببینیم از آن بدمان می‌آید. چه کسی می‌تواند این خیابان را اصلاح کند؟ به شرطی که اول خود به این مرتبه رسیده باشی، وقتی که نرسیده باشی، اصلاح کردن معنا ندارد، همین می‌شود که می‌بینیم. بنده به کسی می‌گویم این کار را نکن، شخص دیگری هم باید به من بگوید که این کار را نکن. نفر سومی هم به هر دو بگوید و همین‌طور ... این امکان‌پذیر نیست و حال آن‌که در زمان ظهور حضرت حجت صلوات الله و سلامه علیه آن‌چنان زمینه‌ها، قابلیت‌ها و استعدادها فراهم و به فعلیت رسیده است که همه طلب عدالت می‌کنند، چون یا به اعتدال رسیده‌اند و متحقق به عدالت شده‌اند و یا به عدالت آن‌چنان نزدیک شده‌اند که گویی یک نفر باید کلید را بزند.

 

ظهور حقیقت توحید در زمان ظهور

ولی خدا در آخر الزمان تمام اسرار را عیان و آشکار خواهد کرد که بخشی مربوط به گذر زمان است و بخشی مربوط به سیر تکاملی انسان است؛ همین‌طور آرام آرام انسان‌ها کمالاتی را به دست می‌آورند، بیشتر و بیشتر، تا این‌که به نقطه‌ای می‌رسند که پرده نهایی را امام زمان صلوات الله و سلامه علیه برمی‌دارد.

در زمان ظهور حضرت، دیگر سرّ و رمز باقی نمی‌ماند، تمام می‌شود و به تعبیر دقیق، حقیقت توحید آشکار می‌شود و ظهور پیدا می‌کند. به‌گونه‌ای که اگر کسی معاند نباشد، نمی‌تواند از توحید فرار کند و روی‌گردان باشد. این‌که در تعبیرها می‌بینید که مثلاً‌ بند کفش مردم هم ذکر توحید می‌گوید، اگر ذکر توحید گفتن به این معنا باشد که مثل دیگر اشیای عالم تسبیح می‌گوید، همین الآن هم می‌گویند، لازم نیست بند کفش باشد، خود کفش و تمام اجزای آن هم ذکر توحید می‌گویند.

تفاوت آخر الزمان و دوران‌های دیگر در چیست؟ تفاوت در آن است که در آخر الزمان آن‌چه رمز بود، وقتی مثلاً می‌گفتیم کفش‌های فلانی هم ذکر می‌گوید، چون سرّ بود دیگران نمی‌فهمیدند، حال این عیان می‌شود. بنابراین وقتی عیان شد و دیگری چیزی نهان باقی نماند، می‌توان گفت آخرِ زمان شده است.

 

نقش قابلیت‌ها در تعیین زمان ظهور

اگر سیر طبیعی باشد یعنی همین‌طور که تا به حال پیش رفتیم ـ که البته هیچ دلیلی ندارد که این‌گونه باشد ـ این‌ احتمال هست که آخر الزمان میلیون‌ها سال طول بکشد. اگر مثل اتفاق‌هایی که در این چند سال در عالم افتاده که می‌گویند در این هفت سال (برخی سی سال و بعضی سه سال می‌گویند) به اندازه تمام تاریخ بشر علم رشد کرده، اتفاق بیفتد یعنی تمام کمالات همین‌طور رخ بدهد، که کم و بیش همین‌گونه است، این‌که می‌بینید که با این تبلیغات بسیار سنگینی که در جهان وجود دارد که اصلاً آدمیان فرصت فکر کردن پیدا نمی‌کنند، توانایی فکر کردن را از مردم گرفتند، ولی در عین حال وقتی در جایی به برخی از بندگان خدا ستم می‌شود، اعتراض می‌کنند، در هیچ دوره‌ای این‌گونه نبوده است.

در دوره‌های گذشته اگر به کسی ستم می‌کردند، می‌گفتند می‌خواست این‌گونه نکند، مگر نگفته بودیم. می‌گفتند که بنده‌خدایی اسبش را دزدیده بودند، به او گفتند حتماً اسب را نبسته بودی، دیگری گفت حتماً درِ اصطبل را باز گذاشته بودی، دیگری گفت حتماً خوابت سنگین بود ... گفت این‌طور که شما می‌گویید حتماً تقصیر با من است و دزد هیچ تقصیری نداشته. در گذاشته این‌طور بود که اگر کسی خطایی می‌کرد یا اگر به او ظلم و ستم می‌شد و مظلوم واقع می‌شد، می‌گفتند به او بارها گفتیم این کار را نکن. الآن حداقل این است که می‌گویند این شخص این‌کار را کرده ولی چرا به او ظلم کردید؟ حداقل اعتراض می‌کنند.

با این‌که این عصر و زمان، زمان علم و اطلاعات است ولی مردم توانایی فکر کردن را ندارند، ‌آن‌چنان افکار آن‌ها را مشغول کردند که نمی‌توانند فکر کنند. ولی در هر گوشه دنیا اتفاقی می‌افتد، گوشه‌ی دیگر دنیا که با خبر می‌شود، اعتراض و راهپیمایی می‌کند. این‌که آدم چند ساعت از وقتش بگذارد و بیاید داد بزند، این‌هم کم نیست.

این مسیر اگر همین‌طور که در این چند سال اتفاق افتاده، ادامه داشته باشد، این‌که گفته می‌شود در عصر ما عامل بازدارندگی برای رخ دادن جنگ جهانی، فقط نظر مردم است و الا الآن بعضی قدرت دارند که هرجایی را که بخواهند به‌راحتی تصرف کنند، توان‌مندی نسبت به گذشته خیلی بیشتر است. در گذشته یک نفر از این‌جا حرکت می‌کرد و همه جا را خراب می‌کرد و می‌گرفت و می‌کشت و هر جایی که دلش می‌خواست می‌رفت. هر موقع هم که می‌دید آخر عمرش است، می‌گفت بس است و برگردیم و بعضاً در بین راه عمرش هم تمام می‌شد. یعنی یک حاکم و سلطان 20-30 سال و کمتر و بیشتر می‌جنگید، فقط چون زورش می‌رسید. این زور الآن هم هست، فقط مردم این زورگویی را نمی‌پذیرند. همین اندازه‌ای که الآن هست که می‌گویند اگر ما مثلاً با فلان جا جنگیدیم و گرفتیم، چه جوابی به مردم بدهیم، حکایت دارد که مردم سؤال می‌کنند و دنبال جواب می‌گردند. این از نشانه‌های آخر الزمان است. یعنی مردم به عدالت تمایل دارند و از ظلم به اندازه‌ای نفرت دارند. این باید به کمال برسد. اگر همین‌طور که شروع شده، به همین سرعت پیش برود، زمان ظهور نزدیک خواهد بود و اگر اتفاق دیگری بیفتد که این سیر متوقف شود، زمان ظهور دیر خواهد بود و بالاخره این قابلیت‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد.

 

عیان شدن ذخائر زمین در زمان ظهور

از ویژگی‌های آن عصر آن است که زمین همه‌ی خزائن و ذخائرش را عیان می‌کند، که معنای عرفی‌اش این است که مثلاً وقتی به خیابان می‌رویم، می‌بینیم که گنج طلا از زیر زمین درآمده که این از حرف‌های خیلی عرفی و ابتدایی است. برای چنین چیزهایی ضرورت ندارد ولی خدا ظهور کند، به‌خاطر این‌که همین حالا هم می‌بینیم که سنگ اورانیوم را از 350 تا 400 متری زمین استخراج می‌کنند. کسی که فعلاً به 400 متری رسیده، بعداً به 4000 متری هم می‌رسد. کم کم هرچه در درون زمین باشد را بیرون می‌آورد. انسان این توانایی و قابلیت را دارد.

برای همین است که یکی از معانی این‌که همه اسرار به‌وسیله ولی عصر علیه الصلات و السلام عیان می‌شود، یعنی به‌وسیله عصر او و مردم عصر او و یاران، علاقه‌مندان و پیروان او خواهد بود.

به هر حال، این‌که گفته می‌شود همه ذخایر عیان و آشکار می‌شود، باید ببینیم چه چیزهایی پنهان است؛ نفت پنهان نیست، گاز و مواد دیگر پنهان نیست. تا اندازه‌ای در برخی از کشورها شناسایی، علامت‌گذاری و آزمایش شده و آن را نگه داشته‌اند تا روزی از آن استفاده کنند. بقیه این‌ها هم عیان و آشکار خواهد شد.

بلکه معنای دیگری دارد که باید با حقایق عالم هستی سازگاری داشته باشد. یک معنایش این است که توحید در ذره ذره موجودات عیان و آشکار می‌شود. این‌که فرمود هر زمینی هر گنجی که در درون خود دارد، عیان می‌کند، گنج درون زمین غیر از توحید چیست؟ توحید عیان می‌شود، بند کفش هم توحید را عیان می‌کند، شانه‌ی سر هم همین حکم را دارد، انگشتر دست هم همین‌طور است، خانه و در و دیوار و ذره ذره عالم توحید را عیان می‌کند.

این را هم به یاد داشته باشیم که پیامبران و اوصیای آن‌ها و خاندان پیامبر و همه‌ی انبیا و اولیا به منظور عیان کردن توحید آمده‌اند، نه برای این‌که مثلاً خانه‌سازی هم به ما بیاموزند. حال اگر آن‌ها هم به ما نیاموزند، مگر جاهای دیگری که دست آن‌ها به پیامبران نرسیده، خانه نساختند؟! نه برای این‌که کفاشی و بقالی و کارهای دیگر به ما بیاموزند. این‌ها را آدمیان خود به موقع خود وقتی در سختی زندگی کنند، آرام آرام می‌آموزند و کشف می‌کنند. آن‌چه برای مردم ناگشوده، سرّ و رمز است و نمی‌توان گشود، توحید است و توحید به‌وسیله انبیا و اولیا به‌ویژه آخرین مراتب و مراحل آن به‌وسیله حضرت حجت صلوات الله و سلامه علیه کشف خواهد شد.

پس آغاز علم آن‌ها هستند، انتهایش حضرت ولی عصر علیه الصلات و السلام است که یک معنای آن همین است که توحید عیان و آشکار می‌شود و البته معنای دیگر آن است که هر چیزی که مثلاً به امیرالمؤمنین نسبت داده شد، می‌توان با واسطه به صحابه و یارانش نسبت داد، در این عصر دیگر هم می‌توان نسبت داد.

 

بزرگ‌ترین سر، وجود مبارک حضرت مهدی (علیه السلام)

یک معنای این سخن که ختم هر سر، رمز و ناگفته‌ای، امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است، این است که بزرگ‌ترین سرّ و رمز، وجود مبارک ولی عصر علیه الصلات و السلام است. تا اینجا که ما رسیدیم، سرّی نمی‌بینیم، حکایت دارد که دوران انتظار عمیق‌تر و پیچیده‌تر از آن است که فکر می‌کنیم.

دریافت صوت

اگر غیبت به معنای متعارف باشد، چنان‌که اکنون بر منبرها می‌گویند ما این‌گونه افراد زیاد داشتیم و معمّرین عالم را می‌شمارند، فلان شخص 2400 سال عمر کرده، در حالی که عمر امام زمان هنوز 1200 سال هم نشده و همین‌طور نمونه‌های دیگر، در نتیجه این خیلی طبیعی است. ما تا زمانی که توان تبیین طبیعی غیبت را داریم، حکایت دارد که هنوز رمز نشده و در این صورت یعنی زمان ظهور و پایان غیبت هم فراهم نشده است.

این تعبیرهای روایی که دوران غیبت و انتظار آن‌قدر طول می‌کشد که مؤمنین و خواص از مؤمنین، ایمان و اعتقادشان به ظهور و انتظار را از دست می‌دهند و تردید می‌کنند، در شرایطی که ما می‌بینیم، اصلاً این‌گونه نیست. همین‌قدر که مثلاً در جایی یک مسجد به نام امام زمان علیه الصلات و السلام درست کردند که اصل آن را هم شخصی در خواب دیده و بر فرض که خواب هم حجت باشد، می‌بینید که چقدر طرفدار دارد! شب‌های چهارشنبه یا جمعه اگر کسی بخواهد به آن‌جا برود، اصلاً جا پیدا نمی‌شود که با این‌همه وسعت و گسترشی که پیدا کرده، گاهی آدم در آن‌جا گم می‌شود. این‌همه طرفدار که از شهرهای مختلف به آن‌جا می‌روند، شب را در آن‌جا می‌گذرانند و صبح برمی‌گردند، حکایت دارد که این امر طبیعی است. هنوز علامت سؤال هم ندارد و روز به روز هم بر جمعیت افزوده می‌شود. نه‌فقط در این‌جا، بلکه در همه‌ی دنیا این‌گونه است که هر جایی که اعتقاد و ایمانی به امور غیبی وجود دارد، به همین شکل جمعیتش بیشتر می‌شود.

این نشان‌دهنده‌ی این است که علامت سؤال ندارد و حال آن‌که اگر علامت سؤال داشت، آدم باید در حیرت و تردید باشد و نوعی نگرانی داشته باشد. امام زمان صلوات الله و سلامه علیه بر اساس استنباط‌هایی که از این روایت می‌کنیم، خود اصل سرّ است و سرّ به او ختم می‌شود. یعنی بزرگ‌ترین علامت سؤالی که ممکن است برای بشر رخ دهد، در مورد امام زمان خواهد بود. در حالی که در شرایط فعلی که ما فکر می‌کنیم، تبیین طبیعی دارد. فرض کنید که هزار سال دیگر هم طول بکشد، تازه 2200 سال یا کمتر از عمر امام زمان می‌گذرد، بازهم عده‌ای می‌گویند که آن‌قدر آدم‌های 2400 یا 2500 ساله بودند، عمرحضرت نوح 2500 سال بوده، پس هنوز هم طبیعی است. حال اگر 5 هزار سال بشود، می‌گویند وقتی خدا خلق 2500 ساله داشته، 5 هزار ساله هم خواهد داشت.

باید به جایی برسد که یک علامت سؤال وجود داشته باشد، به‌گونه‌ای که خواص از مؤمنان بگویند دیگر بعید است که بشود به آن ایمان داشت. این تعبیر که هیچ سرّی وجود ندارد مگر این‌که حضرت مهدی علیه الصلات و السلام آن را ختم می‌کند، یعنی خودش ختم همه‌ی اسرار است. نه این‌که سِرها را باز کند، بلکه وجود امام زمان خود بزرگ‌ترین سرّ است و آن‌گاه که این سرّ عیان شود، دیگر سرّی در عالم وجود نخواهد داشت. بنابراین ظهور، پایان عصر غیبت، جهالت، ندانستن و مانند آن‌هاست. البته ممکن است تعابیر دیگری هم باشد که از آن می‌گذریم.

 

[1] تحف العقول، ص 171؛ بحار الأنوار، ج‏74، ص267

[2] زیارت شریف آل یاسین