طلب حلال نشان صدق ادعای مؤمن است
شرح خطبه پارسایان ـ درس 115
عبودیت از ذاتیات بیّن وجود انسان کامل است
شرح اصول کافی درس 217
شرح حدیث عنوان بصری (4)

گزیده شرح خطبه پارسایان

شرح حکمت متعالیه ج1

IMAGE

در عصر کنونی هم مطالعه و قرائت فلسفه و منابع اصلی بسیار ضرورت دارد و هم علاقه‌مندان به فلسفه یا کسانی که باید به این کار مهم و ضروری بپردازند، فرصت، انگیزه، بردباری علمی و توانایی‌های مقدماتی و پیش‌نیاز را ندارند یا کم‌تر دارند. برای مشاهده متن کتاب از طریق این لینک وارد...

کوی نیکنامان

IMAGE

از مهم‌ترین ابزارهای دستیابی به آرامش همه‌جانبه، برخورداری از معرفتی است که زمینه تماشای حقیقت را فراهم سازد. چنین معرفتی را باید با حرکت در راهی که به حصول قطعی آن می‌انجامد، به دست آورد. عرفان عملی ـ که برخی از منازل آن در این کتاب آمده است ـ می‌تواند ما را در این راه کمکی...

شرح حکمت اشراق

IMAGE

  حکمت اشراق، فلسفه‌ای متمایز از سایر مکاتب فلسفی است که داوری‌های متفاوتی درباره‌ی آن انجام شده است. برخی آن را حکمت ذوقی دانسته‌‌اند که از طریق سلوک شخصی به‌دست آمده است، چنان‌که سهروردی بدان تصریح و صدر المتألهین بدان اشاره کرده است. برخی دیگر، آن را شایسته نام حکمت...

آشنایی با عرفان اسلامی

IMAGE

... آنگاه که پای در راه نهاد، حیرتی وصف‌ناپذیر او را فراگرفت. می‌خواست از داده‌های جدلی و مغالطه‌آمیزی که جانش را قصد کرده بود، بگریزد. ولی کجاست فانوسی که فرا راه خویش گیرد تا قدمی از این تارک‌خانه دور شود؟ اینک این فانوس ... برای مشاهده محتوای کتاب اینجا کلیلک کنید

انسان شناسی از دیدگاه سیدحیدر آملی و افلوطین

IMAGE

انسان شناسی از دیدگاه سیدحیدر آملی و افلوطین، رساله پژوهشی برای اخذ درجه دکتری فلسفه و عرفان تطبیقی است که توسط استاد به رشته تحریر در آمده است. رساله حاضر از يك مقدمه و سه فصل تشكيل شده است. در مقدمه به زندگي‌نامه كوتاهي از سيد و افلوطين و سپس خلاصه‌اي از ديدگاه‌هاي آنان...

ولادت و بعثت حضرت ختمی مرتبت؛ بزرگ‌ترین عید عالم هستی

 

در شب میلاد پربرکت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) چند نکته که با آیه کریمه «و ما ارسلناک الا رحمۀ للعالمین» تناسب ویژه دارد، بیان می‌کنیم.

92/10/28

فیلم (دریافت)

 

 

 

صوت (دریافت)

 

 

 

1ـ عظمت و بزرگی عید، به هر معنایی که باشد ـ که به حد کفایت در جای خود گفته شده ـ به عظمت و بزرگی آثار و نتایج و برکاتی است که در عید تحقق پیدا می‌کند. به زبانی عرفی، مثلاً اگر در عیدی تعداد کسانی که مورد شفاعت یا مورد آمرزش و مغفرت قرار می‌گیرند و یا تعداد کسانی که از برکات دنیوی سهم بیشتری داشته باشند، بیشتر و افزون‌تر باشد، آن عید بزرگ‌تر، تام‌تر و کامل‌تر است.

عید به هریک از معانی 8-9 گانه‌ای که گفته شده، باشد، ولادت و نیز بعثت پر خیر و برکت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)، بزرگ‌ترین عید در همه مراتب عالم هستی است. نه فقط در دنیا، در آخرت نیز و نه فقط در دنیا و آخرت، بلکه در عوالم پیش از دنیا و در عوالم نزول و پیدایش عالم هستی نیز، بزرگ‌ترین عید، ولادت و بعثت آن حضرت است. با این تفاوت که ولادت حضرت هم برکت رحمانی دارد و هم برکت رحیمی اما بعثت، رحمت رحیمی آن بر رحمت رحمانی آن غلبه دارد.

بنابراین می توان گفت ولادت حضرت حتی اگر بعثت هم نداشته باشد، یا حتی اگر بعثتش قرین موفقیت ظاهری نباشد، یعنی حتی اگر کسی به آن حضرت ایمان نیاورد، یا ایمان بیاورد و ایمانش آلوده به شرک هم باشد، با وجود همه این فرض‌ها که ممکن است مصداق هم نداشته باشد، خیر و برکتی در عوالم پیش از دنیا، دنیا و عوالم پس از دنیا دارد که هیچ رخدادی در عالم هستی چنین خیرات و برکاتی ندارد.

علت آن این است که ولادت آن حضرت عبارت است از ظهور طبیعی یا دنیوی حقیقت آن حضرت.

حقیقت آن حضرت ـ بنابر نظر و گفته‌های اهل معرفت ـ مبدأ پیدایش همه موجودات عالم هستی است. پیدایش تمام عوالم ـ دنیا، آخرت، عوالم پیش از دنیا مانند عالم مثال، عالم برزخ نزولی، عالم عقل و عوالم دیگر ـ وابسته به حقیقت آن حضرت است که آن حقیقت تجلیات مختلفی دارد که دو تجلی آن از اهمیت بسیار بالا برخوردار است؛ یکی ولادت آن حضرت در دنیا و دیگری استواری یا استواء او بر مقام محمود. این دو تجلی واجد تمام کمالات جمالی و جلالی خدای متعال در همه عالم است.

بر اساس روایات و دلایل عقلی که وجود دارد، ـ البته دلایل عقلی موارد جزیی را اثبات نمی‌کند، و برای اثبات موارد جزیی باید به نقل یا کشف، الهام، وحی، حدس قوی و مانند آن استناد جست ـ اولین موجودی که در عالم هستی ظهور کرد، هم ظهور قبل از دنیا، هم دنیوی و هم ظهور تام اخروی، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) است. هم از آیات و هم از روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد می‌تواند استفاده کرد.

به عنوان نمونه روایاتی که مستند، مشهور و قابل اعتماد است، مانند اول ما خلق الله العقل، اول ما خلق الله روحی، اول ما خلق الله نوری و روایات دیگری که در جوامع روایی شیعه و اهل سنت در این باره آمده است، تعداد آن بیشتر از آن است که مختصر آن را عرض کردم. یعنی اولین موجودی که در عالم هستی آفریده شد که به دنبال او عالم عقول، عالم نفوس، عالم ارواح قدسی، عالم نفوس مقدس، عالم طبیعت و برزخ و عالم آخرت و همچنین بهشت و جهنم آفریده می‌شود و اولین وجودی که اصل و اساس هستی است، حقیقت حضرت ختمی مرتبت است که این حقیقت شخص نیست، فرد نیست؛ کسی که به توان به آن به عنوان یک عدد اشاره کرد، نیست.

مقصود از آن‌که عدد و فرد نیست، یعنی فردی نیست که در عرض او فردی وجود داشته باشد، بلکه به نظر دقیق، فردی نیست که در طول او کسی وجود داشته باشد؛ حقیقت بسیط نامتناهی است که جا برای موجود دوم باقی نمی‌گذارد و نگذاشته است.

به تعبیر دیگر، اولین تجلی، اولین خلق و اولین فیض، لطف، ظهور، هدیه و هبه خدای متعال که سنخیت تام و تمام و مناسبت همه جانبه با خدای متعال دارد، وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت است. در همه مراتب هم همین‌گونه است. یعنی قبل از دنیا هم اولین و تنها کسی که در طول و عرض او کسی قرار ندارد، اوست. چنانکه در آخرت هم همین‌گونه است.

این دو برای همگان قابل فهم است. یعنی عقلا و اهل فهم و کسانی که فراتر از عقلا هستند، آن‌ها می‌توانند منحصر بفرد بودن جلوه خدای متعال را که در طول و عرض او امکان تحقق وجود دیگری نیست، چون وجودش و فردیتش عددی نیست، را بفهمند. آنچه در آخرت رخ می‌دهد نیز بر حسب ظواهر و منقولات و روایت همین‌گونه است. تنها جایی که قابل فهم و درک نیست، جز برای اخص و اوحدی از اهل معرفت، منحصر بفرد بودن وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت در جهان طبیعت است.

علتش این است که در جهان طبیعت که جهان کثرت است، یعنی اشیا متمایز از همدیگر وجود دارند، و انسان‌ها هم اهل کثرتند، عادتاً کثرت می‌بینند و تمایزها را مشاهده می‌کنند. اما اینکه توانایی داشته باشند، هویت مشترک بین همه موجودات را تماشا کنند، این توان مشترک بین همگان نیست.

به همین خاطر است که برخی گفته‌اند کسانی می‌توانند مشاهده کنند که اهل بصیرت باشند، بصر نافذ و چشم اخروی داشته باشند، حتی چشم برزخی هم در این زمینه نافع و سودمند نیست. یعنی کسانی که در جهان طبیعت می‌توانند باطن افراد را مشاهده کنند و نگاهشان از ظاهر افراد عبور کند و کنه و حقیقت و هویت آن‌ها را مشاهده کنند که البته این‌گونه مشاهدات، مشاهده ملکوت انسان‌هاست، نه وجود آن‌ها. یعنی ما وقتی که به هم نگاه می‌کنیم، چهره جسمانی و مادی را نگاه می‌کنیم، به گونه‌ای که اگر همدیگر یا عکس همدیگر را ببینیم، یکدیگر را می‌شناسیم. ما به ظاهر می‌نگریم. این ملک است. جمعی دیگر چشمشان نافذتر و تیزتر است. به تعبیر قرآن حدید است و از ظاهر نفوذ می‌کند و از ملک می‌گذرد، به ملکوت و باطن و نفس انسان‌ها می‌نگرند و روح انسان‌ها را مشاهده می‌کنند. به این‌ها می‌گویند که چشم برزخی و باطنی دارند. این‌ها توان مشاهده وحدت در کثرت جهان طبیعت را ندارند.

به تعبیر دیگر، این‌ها توان مشاهده حقیقت مشترک واحد بین همه موجودات را ندارند. آن حقیقتی که قبل از عالم طبیعت بلکه عالم مثال وجود داشت، بلکه در تعبیرات روایی آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند من و علی یک نور واحد بودیم. نه واحد عددی، مثل این لامپ‌هایی که مشاهده می‌کنیم، هر کدامشان یکی هستند، یعنی می‌شود دو تا باشند. اگر یک وحدت و یگانگی وجود داشته باشد که چنان گسترده باشد که جا برای دوم باقی نگذارد، این وحدت حقیقی است.

بالاخره در برخی از مراتب عالم هستی، وحدت حقیقی حاکم یا عیان بود و کسانی که در آن‌جا بودند، این وحدت را دیدند. اما در مورد عالم آخرت این‌گونه است که خواهیم دید یعنی بصر و بصیرت انسان‌ها تند و تیز و نافذ خواهد شد، به‌گونه‌ای که وحدت حقیقی ـ به گونه‌ای که شئ واحد را مشاهده می‌کنند که تمام اشیاست و به هر چیزی که می‌نگرند، همه چیز را در آن می‌بینند ـ در آخرت اتفاق می‌افتد.

اما آنچه که اتفاق نیفتاده، یا جز برای اوحدی از اهل معرفت اتفاق نیفتاده است، مشاهده وحدت حقیقی در جهان طبیعت است.

چه کسانی می‌توانند این وحدت حقیقی را در جهان طبیعت مشاهده کنند؟ یعنی مشاهده کنند آنچه را که ما به زبان عرفی می‌گوییم که همه چیز از خاندان پیامبر است، که این دو معنا دارد: همه چیز از آن‌هاست ولی جدا شده، مانند میوه‌ای که از درخت جدا می‌شود. آن چیزی که درباره پیامبر و خاندان مطهرش (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) می‌توان گفت، این نیست. بلکه همه از خاندان پیامبر هست و جدا نشده است و اینک یک حقیقت است که ما آن حقیقت را متجزی و منفصل از هم می‌بینیم.

البته اینکه چه کسانی توانایی این مشاهده را دارند و می‌توانند این حقیقت را مشاهده کنند، شکی نیست که از طریق علم، عقل، اطلاعات حسی و نظری و استدلالی و مانند آن به دست نمی‌آید، همچنین از طریق عمل و عبادت و انجام واجب و مستحب به دست نمی‌آید. ممکن است که این‌ها برای مشاهده حقیقت خاندان پیامبر در عالم آخرت سودمند باشد، ولی در دنیا سودمند نیست.

در دنیا آنچه که خمیره این مشاهده در عالم طبیعت است، محبت است، آن‌هم محبت خالص و صادق و بدون هیچ‌گونه قصد و انگیزه و هدفی جز خود محبوب

البته همه عالم هستی خاندان پیامبر را طالبند، فقط نمی‌شناسند و ادارک نکردند و الا اگر بدانند کسی هست که عالم مطلق است، در تواضع، عظمت، جلال و در کمالات دیگر حد و اندازه ندارد، کیست که علاقه‌مند نباشد؟ شکی نیست که همه طالب و مرید و محب خاندان پیامبر هستند، اگرچه مصداق را نشناسند. ولی کسانی که خاندان پیامبر را می‌طلبند و به آن‌ها دلبستگی دارند، برخی برای این است که دنیایشان تأمین شود، برخی برای این است که آخرت‌شان تأمین بشود، برخی برای این است که گناهان‌شان بخشیده شود، برخی برای این است که بر کمالات‌شان افزوده شود، برخی برای این است که بر آسایش‌شان اضافه شود، برخی برای این‌که بر آرامش‌شان افزوده شود، بالاخره هر کسی که خاندان پیامبر (صلوات الله علیهم اجمعین) را می‌طلبد، برای یکی از این هدف‌هایی است که یا مربوط به دنیا است، یا مربوط به آخرت است.

اما اگر کسی خاندان پیامبر را بطلبد و این را پذیرفته باشد که حتی اگر این خاندان شفاعت نداشته باشند، حتی اگر سبب آمرزش گناهان نباشند، حتی اگر سبب آسایش و آرامش دنیا و آخرت نباشند، حتی و حتی و ... بازهم آن‌ها را بطلبند، این محبت خالص است و راه عبور از کثرت و مشاهده کثرات در عوالم هستی به‌ویژه جهان طبیعت و وصول به مرتبه مشاهده وحدت حقیقی است.

با توجه به این‌که در عالم قبل از این عالم، اولین آفریده خدای متعال که همه هستی از او پدیده آمده است، همه تجلیات و ظهور و لطف و فیض و منت او هستند، ـ در این تردید نیست و روایات متعدد وجود دارد ـ در عالم آخرت هم در برخی از روایات داریم که خاندان پیامبر و به‌ویژه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مقام محمود استواء می‌یابند و استوار می‌شوند و در جایگاه ویژه خویش قرار می‌گیرند، چنان خلق امیدوار به رحمت آن حضرت و خاندان مطهرش می‌شوند که حتی ابلیس و ابالسه و حتی کفار و مشرکین و منافقین هم به رحمت امیدوار می‌شوند. تنها یک دسته هستند که استثناء هستند؛ کسانی که در لجاج، عناد و دشمنی به درجه‌ای رسیده‌اند که هیچ‌گونه سازگاری و تناسب با رحمت ندارند، یعنی راحتی برای آن‌ها تلخ است، شیرینی برای آن‌ها تلخ است، آمرزش برای آن‌ها از عذاب الیم سوزاننده‌تر است. این‌ها استثناء هستند که روایات متعدد در مورد جهنم داریم که هر موقع وجود اقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیک جهنم می‌رود که برخی از اهل جهنم را نجات دهد و شفاعت و مغفرت کند، به‌طور طبیعی رحمت آن حضرت تا شعاعی عبور می‌کند و اهل جهنم را فرا می‌گیرد و آن‌ها هم که مورد شفاعت قرار نگرفتند، آن‌ها هم احساس آرامش، لذت و آسایش دارند، به‌گونه‌ای که عذاب‌شان کم می‌شود. یک گروهی این ویژگی را ندارند. این‌ها اهل لجاج و عناد هستند.

با توجه به این‌که اصل آفرینش عالم هستی، مربوط به پیامبر و خاندان آن حضرت است و همه موجودات عالم بدون استنثناء به آن‌ها بازمی‌گردند و به آن‌ها ملحق می‌گردند، متصل می‌شوند و بالاخره با آن‌ها متحد می‌شوند، بلکه وحدت حقیقی حاکم خواهد بود، و در دنیا هم اگرچه قابل مشاهده نیست، ولی شکی نیست که موجودی که دارای وحدت حقه حقیقه باشد، حداقل در عرض او کسی نمی‌تواند وجود داشته باشد، چون اگر کسی در عرض او باشد، دیگر وحدت حقیقی ندارد، وحدت عددی دارد، بنابراین در عالم طبیعت هم مجموعه عالم هستی از لوازم وجود آن‌هاست. اگرچه درست آن است که از ظهورات و تجلیات و کمالات ـ خواه جمال باشد، خواه جلال ـ‌ آن‌ها هستند، و اگر نخواهیم به صراحت بگوییم، حداقل از لوازم وجود آن حضرات هستند، بنابراین ظهور و وجود آن‌ها در عالم هستی و قبل از دنیا، ظهورشان در جهان طبیعت ـ که به آن ولادت می‌گوییم ـ و ظهورشان در عالم آخرت که مقام محمود است، هر سه عید حقیقی و بزرگ‌ترین عید پر خیر و برکتی است که نه فقط مانند و مشابه آن در عالم هستی نیست، بلکه محال است که مانند آن وجود داشته باشد.

حاصل این نکته: ولادت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)، بزرگ‌ترین عید در عالم هستی است، از جمله برای مسلمانان.

عید ولادت از عید فطر و قربان و مانند آن بزرگ‌تر است. سرش آن است که عید فطر و قربان مربوط به سیر کمال در عالم دیگر است. به تعبیر دیگر، خارج شدن از انانیت و رسیدن به عبودیت است. عید غدیر هم همین‌گونه است. این اعیاد یا عید توحیدند یا عید ولایتند یا عید خروج از انانیت، شخصیت، هویت، شیطنت و مانند آن هستند. در این‌ها اولاً، باید وجودی باشد، و در ثانی، این وجود استعداد لازم و بسنده برای رسیدن به خدای متعال را داشته باشد و سوم، ابزار و وسایل و اعمالی انجام بشود، تا آن استعدادها به فعلیت برسد.

اصل آن وجود و استعدادها و کمالات اولی ـ نه ثانوی ـ آن وجود، مقدم بر کمالات ثانوی است. به تعبیر دیگر، آن اندازه که رحمت عام و رحمانی خدای متعال کمال و جمال و جلال دارد و نامتناهی است، هیچ رحمت دیگری این‌گونه نیست، حتی رحمت رحیمی. سرش آن است که رحمت رحمانی اصل است برای رحمت رحیمی. دوم، رحمت رحمانی عام است، همه عالم هستی از ازل تا ابد را بدون استثنا شامل می‌شود. اما رحمت رحیمی این‌گونه نیست؛ مربوط به خواص و کسانی که در مسیر بندگی و عبودیت خدای متعال حرکت می‌کنند، است.

 

2ـ مدرکات انسان، یعنی آگاهی‌ها و علوم انسان متفاوت است. چنان‌که بسیاری چیزها را می‌بینیم، بسیاری چیزها را می‌شنویم، بسیاری چیزها را استشمام می‌کنیم، فرق رنگ‌ها و مزه‌ها را می‌شناسیم. مجموعه گزاره‌ها و اطلاعات و داده‌های علمی مربوط به آگاهی ما بسیارند. در این تردیدی نیست.

همچنان که مدرکات و علوم متفاوتند، ادراکات هم متفاوتند. یعنی همچنان‌که داده‌ها و اطلاعات بیشماری داریم و از هم متفاوتند، مجاری و ابزار ادارکی متعدد هم داریم. به عنوان نمونه، برخی اطلاعات مربوط به چشم است و دیدنی‌ها از طریق چشم به دست می‌آید، گوش و ... همچنین. و نیز گوش غیر از چشم است و هریک غیر دیگری است. در مجموع تعداد مجاری ادراکی و ادراکات انسان بسیارند.

نکته دیگر آن است که بر حسب عادت ـ نه حقیقت ـ این‌گونه است که ما دسته‌ای از اطلاعات را از طریق چشم به دست می‌آوریم، دسته‌ی دیگری را از طریق گوش به دست می‌آوریم؛ آن چیزهایی که از طریق گوش به دست می‌آید، از طریق چشم به دست نمی‌آید. آن‌چه از طریق چشم به دست می‌آوریم، از طریق بینی به دست نمی‌آید و ... پس از طریق هر یک از این مجاری، دسته ویژه‌ای از اطلاعات را داریم.

اما بر حسب حقیقت ـ با توجه به آنچه قبل‌تر بیان شده که نه فقط قبل از عالم طبیعت وحدت حاکم بود و نه فقط بعد از آن و در عالم آخرت وحدت حاکم خواهد بود، در جهان طبیعت هم همین‌گونه است و ما نمی‌بینیم ـ می‌توان آنچه را که از طریق یکی از مجاری ادراکی کسب کرده‌ایم، از طریق مجاری ادراکی جایگزین هم به دست بیاوریم. یعنی می‌توانیم آنچه را به وسیله چشم به دست آوردیم، همان را از طریق گوش به دست آوریم. یعنی ببینیم شنیدنی‌ها را، ببوییم دیدنی‌ها را و ...

به تعبیر دیگر، هریک از حواس که مجاری ادراکی ما هستند و بر حسب عادت غیر از هم هستند، ولی در حقیقت عین هم هستند. یعنی کسی که بینایی خود را از دست داده، باید از دیدن همه دیدنی‌ها محروم باشد؟ یا نه، می‌تواند با یکی از ابزارهای ادراکی دیگرش، کار قوه بینایی را انجام بدهد. ببیند ولی نه با چشمش، بلکه با گوشش.

این یک نکته بسیار دقیق دارد. در آثار اهل معرفت که البته مدلل هم هست، گفته شده است که:

1ـ خدای متعال تمام کمالات و صفات وجودی را دارد.

2ـ هر اسمی از اسمای خدای متعال که عبارت است از صفت و ذات خدای متعال، تمام کمالات اسمای دیگر را دارد. این از مباحث روشن علوم دقیق یا خاص است.

3ـ چون موجوداتی که در عالم طبیعت هستند، مانند قوای بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و بساوایی، این‌ها مظاهر اسمای خدای متعال و تجلیات او و به تعبیر روشن‌تر، افعال اسمای خدای متعال هستند، بنابراین هر کدام از این‌ها کمالات مظاهر دیگر را دارند، یعنی قوه بینایی کمالات قوه شنوایی را دارد، بنابراین می‌توان شنیدنی‌ها را دید و همین طور است بقیه قوا. پس بر این اساس می‌شود خیلی از چیزهایی که برحسب عادت دیدنی نیست، برحسب حقیقت می‌توان دید. بسیاری از چیزها مانند رنگ‌ها که بنابر عادت شنیدنی نیست، بر حسب حقیقت ـ یا به حسب خارق عادت ـ می‌توان شنید. آنان‌که متحقق به خارق عادت شوند، می‌توانند شنیدنی‌ها را ببینند، دیدنی‌ها را ببویند و ...

حال چه کسانی این ویژگی را دارند که مجاری ادارکی آن‌ها می‌تواند جایگزین یکدیگر شود؟ کسانی که مظهر اسم رحمان باشند. یعنی کسی که تمام آنچه را که دارد، اظهار می‌کند و انجام می‌دهد، مربوط به لطف و عنایت خدای متعال است و نه مربوط به قهر و غلبه و انتقام و سختی و بلا و مانند آن. و یا آن‌که اگر آنچه را دارد، تماماً رحمت ظاهر نیست، در باطن رحمت باشد.

اگر کسانی بودند که جز خیر و خوبی و رحمت از آن‌ها برنمی‌آید و یا این‌که اگر لطف و رحمتش آشکار نیست، ولی در واقع لطف و رحمت است، مانند داروی تلخی که به مریض می‌دهند که ظاهرش رحمت نیست ولی باطنش قطعاً و یقیناً رحمت است. به‌گونه‌ای که اگر باطن کارهایی که به ظاهر خیر و رحمت نیستند، در دنیا آشکار شود، خلق خدا همچنان‌که برای دنیا با هم نزاع و تعارض و محاربه می‌کنند، برای کسب خیرات و برکات باطنی محاربه خواهند کرد.

اتم درجات و افضل مراتب مظهر رحمانیت خدای متعال، به حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص دارد. حتماً شنیده و خوانده‌اید که پیامبر از پشت سر هم می‌دید، نه فقط با چشم‌ها و پشت سر می‌دید، بلکه با گوش‌هایش هم می‌دید، با دست‌ها و پاها و تمام وجودش می‌دید و همچنان‌که با تمام وجودش می‌دید، با تمام وجودش هم می‌شنید، ذوق داشت، استشمام داشت و ...

تمام مظاهر اسم رحمان خدای متعال همین‌گونه هستند. البته برخلاف امکان مشاهده وحدت حقیقی در جهان طبیعت که برای اکثریت رخ نمی‌دهد، مظهریت رحمان، یعنی ببینید شنیدنی‌ها را، بشنود دیدنی‌ها را و ... در جهان طبیعت امکان‌پذیر است و راه وصول به آن، عمل کردن همانند اسم رحمان خدای متعال است. ویژگی اسم رحمان این است که اصل وجود را بدون استحقاق و استعداد عطا می‌کند. به زبان عرفی یعنی بی حساب و کتاب می‌بخشد.

اسم رحمان که وجود می‌دهد، این‌گونه نیست که به خوب‌ها بیشتر وجود بدهد، به بدها کمتر. بلکه به ابلیس هم وجود می‌دهد. اگر به دست ما بود، بوی وجود هم به ابلیس نمی‌رسید، یزید را هرگز خلق نمی‌کردیم، چون ما مظهر اسم رحمان نیستیم.

مظهریت رحمانیت عبارت است از اظهار رحمت بدون استحقاق و استعداد، یعنی وجود را بذل و بخشش کردن و گسترش دادن و کمالات وجود را اظهار کردن. کار رحمان، اعطای اصل وجود و کمالات اولی ـ نه ثانوی ـ وجود است.

 

3ـ قبلاً گفتیم کسانی که متحقق به اسم رحمان باشند، مبدأ و منتهای همه عالمند. اینک می‌گوییم کسانی که متحقق به رحمت رحمانی خدای متعال باشند که مصداق تام و تمام آن «و ما ارسلناک رحمۀ‌ للعالمین» است ـ که البته دارای درجات مختلف است که در اندازه، گستره و شدت و ضعف رحمت متفاوتند و تمام کسانی که محبت پیامبر و خاندان پیامبر (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) را چشیده‌اند، کسانی که پیرو عملی آن خاندان هستند، کسانی که ذکر و زبان‌شان تناسب با آن‌ها دارد، اهل رحمت هستند هرچند دارای شدت و ضعف هستند ـ امید و توکل مردم به آن‌هاست، انتظار مردم از آن‌هاست به‌گونه‌ای که اگر خدای متعال بخواهد لطف و رحمتی برای خلق بفرستند ـ خواه شناخته شده باشند و خواه مستور ولی در هر صورت آنچه که از لطف خدای متعال به خلق می‌رسد ـ از طریق آن‌هاست.

در نتیجه، همچنان‌که در آغازِ وجود، همه به حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) و اراده امتنانی آن حضرت وصل بودند، وصول به حقیقت توحید و ولایت تام عبارت است از برخورداری از رحمت خاص و عام حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم).

یعنی کسانی می‌توانند به ملاقات خدای متعال برسند که در دنیا و آخرت، قبل و بعد از دنیا، از دست پیامبر از رحمت امتنانی استفاده کرده باشند. کسانی می‌توانند به عقل فعال متصل شوند ـ به زبان عقلا ـ که از همین مسیر بگذرند، کسانی می‌توانند که نه فقط به لقاء، بلکه در استهلاک ذاتی و عبودیت حقیقی به خدای متعال برسند که از همین طریق عبور کرده باشند.

رحمان بر رحمت رحیمی محیط و معبود حقیقی است. الله و رحمن، معبود و مدعو حقیقی است؛ ایّا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی، یعنی تمام کمالات عام و خاص و ویژه و غیر آن در آن جمع است.